loading...

98music07

آسيمه سر رسيدي از غربت بيابان دلخسته ديدمت از آوار خيس باران وامانده در تبي گنگ ناگه به من رسيدي من خود شکسته از خود در فصل نااميدي در برکه دو چشمت نه گريه و نه...

♥حسـ ــین♥ بازدید : 63 جمعه 19 بهمن 1397

آسيمه سر رسيدي از غربت بيابان

دلخسته ديدمت از آوار خيس باران

وامانده در تبي گنگ ناگه به من رسيدي

من خود شکسته از خود در فصل نااميدي

در برکه دو چشمت نه گريه و نه خنده

گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم

پيدا نمي شدي تو شايد که مرده بودم

من با تو خو گرفتم از خنده ات شکفتم

چشم تو شاعرم بود تا اين ترانه گفتم

در خلوت سرایم یکباره پر کشیدی

آهنگاه ای پرنده بار دیگر پریدی







برچسب ها فصل نا امیدی محمد اصفهانی من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم پيدا نمي شدي تو شايد که مرده بودم عاشقانه متن زیبا متن عاشقانه شعر عاشقانه تکست عاشقانه مطالب عاشقانه عاشقانه ها جدید عاشقانه تازه عاشقانه عاشقانه عاشقانه92 عاشقانه های من دل نوشته عاشقانه دیدنی عاشقانه عشق عشقی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو