آهنگ آینه ایرج
دیشب که تو را برابر آینه دیدم جان تو که جان به پیکر آینه دیدم
محو رخ خود شدی سرا پا چندان که مرا ندیدی آنجا
دیدم که در آینه،چون جان شده بودی بر جلوه روی خود حیران شده بودی
آنگه که بودی تو گرم تماشا، آ گه نگشتی ز سوز دل ما
چرا به چاره سازی،نگاه دلنوازی،به سوی ما نکردی
در آمدی چو بر من،به شادیای فسونگر،برای من نخواندی
نگفتی از کجایی،به چشمم آشنایی،نه آتش دلم نشاندی
دیشب که تو را برابر آینه دیدم جان تو که جان به پیکر آینه دیدم
محو رخ خود شدی سرا پا چندان که مرا ندیدی آنجا
دیدم که در آینه،چون جان شده بودی بر جلوه روی خود حیران شده بودی